این ماه رمضونم گذشت.یادمه ماه رمضون سال پیش هم وقتی داشت به پایان می رسید با خودم گفتم:حالا تا یک سال دیگه باید منتظر باشم .چقدر زیاد یک سال باید روز شماری کنم تا دوباره ماه رمضون افطارها و سحرهاش شبهای قدر و ... بشه و دوباره عهدهایی که شکسته شده تجدید شود.دوباره گناههایی که کرده شده ریخته شود..دوباره دستهایی که بسته بوده بخشنده شود.دوباره زبانی که دروغ می گفته.تهمت می زده.مسخره می کرده و ... پاک شود.دوباره چشمانی که ناپاک نگاه می کرده پاک شود.دوباره دلهایی که سنگ شده نرم شود.بله یک سال انتظار برای رسیدن به هر چه خوبیست و پاک شدن از هر چه بدیست.ولی وقتی نگاه می کنم می بینم چقدر زود یک سال گذشت.مثل برق روزها گذشتند و ماه ها سپری شد و ماه رمضون دیگه اومد.واقعآ در طول این یک سال چقدر به عهدهایی که در شب قدر با خدا و امامان عزیزم بسته بودم عمل شد.چند بار توبه ام را شکستم؟نمی دونم .فقط می دونم اینقدر گناه کردم و اینقدر توبه شکستم که امسال شب های قدر از خدای خودم خجالت می کشیدم.ولی باز وقتی فکر رحمان و رحیم بودن پروردگارم افتادم دوباره اشک از چشمانم جاری شد و الهی العفو گفتم.ولی اخر چی؟باز باید گناه کنم و منتظر ماه رمضون سال دیگه باشم و انتظار شب های قدر بکشم که خدا منو ببخشه؟این که نمی شه .من دائم گناه کنم.توبه کنم و توبه بشکنم.امسال دیگه باید با سالهای گذشته فرق کنه.امسال باید طور دیگه ای رفتار کنم.امسال باید سعی کنم دیگه گناه نکنم.باید سعی کنم دیگه غیبت نکنم.دروغ نگم.مواظب مالی که کسب می کنم باشم.حجابم رو بیشتر رعایت کنم.به دیگران بیشتر محبت کنم.به یتیمان و بیچارگان بیشتر کمک کنم.بیشتر کار خیر کنم.به دیگران بیتر احترام بذارم.بیشتر اطاعت اوامر پدر و مادرم را بکنم.بیشتر امام زمانم رو بشناسم و ایمانم رو قوی تر کنم.
عزیزان من اگر سعی نکنیم هر سال در خودمون تغییرات ایجاد کنیم پس روزه گرفتن و دعا و توبه در ماه مبارک رمضان و شبهای قدر به چه دردی می خوره؟اگر وقتی ماه رمضون تموم شد و ما گناهانمون شروع بشه و دائم پیش خودمون بگیم حالا این گناه کوچیک که اشکالی نداره.رفته رفته این گناهای کوچیک جمع می شه و ما رو مجبور می کنه گناهای بزرگ انجام بدیم.درسته ما امید داریم که شب قدر سال دیگه ای هم هست و باز توبه می کنیم.عزیزانم ولی از کجا معلوم که ما تا شب قدر سال دیگه زنده باشیم؟از کجا معلوم که ما دیگه فرصت توبه و جبران داشته باشیم؟دوستان عزیزم بازم می خوام براتون دردو دل کنم.بازم می خوام از خواهرم بگم.ماه رمضون سال پیش من و خواهرم اکثر افطاری ها با هم بودیم.اکثر افطاری ها خونه ما بود و من براش آش رشته درست می کردم و با هم افطار می کردیم.زمانی که دانشجو بودیم در نمازخانه دانشگاه افطار می کردیم و شبهای قدر در مراسم دانشگاه شرکت می کردیم.یا اینکه سالهای پیش به نزدیکترین مسجد محل زندگیمون می رفتیم و شبهای قدر رو اونجا به صبح می رسوندیم.می خوام بگم ما هم مثل همه ماه رمضونی داشتیم و سحرهایی و افطاری هایی و شبهای قدری.ولی امسال که خواهرم دیگه پیشه من نبود .امسال که دیگه خواهرم شبهای قدر پیش من نبود ماه رمضونه دیگه ای برای من و خانوادم بود.چرا که با خدودم دائم فکر می کردم اون الان داره از زیر خاک فریاد می زنه :خواهرم من دستم از دنیا کوتاهه .من الان محتاج اینم که الهی العفو بگم ولی نمی تونم.من الان آرزو می کنم کاش می تونستم یک کلمه بگم خدایا منو ببخش.آرزو می کردم کاش از ماه رمضونا و شبهای قدر بیشتر استفاده می کردم.کاش بیشتر اشک می ریختم.کاش بیشتر ضجه می زدم.کاش اون شبهای قدر کاری می کردم که امام زمان(عج) را می دیدم.ولی دیگه نمی تونم .چون دیگه دستم از دنیا کوتاهه.دیگه نمی تونم کاری بکنم.هر کاری که می خواستم بکنم تا موقعی بود که زنده بودم.الان دیگه هیچ کاری از دستم برنمی یاد.الان دیگه هیچ چیز و هیچ کس به دردم نمی خوره.الان فقط اون دعاها و عباداتم که در طول سال انجام می دادم به دردم می خوره.الان دیگه نه زیباییم نه مهندس بودنم نه مالم و نه هیچ چیز دیگه به کارم نمی یاد
بله دوستان عزیزم من که خواهر عزیز و جوون و مهندس و مهربون و زیبایم رو از دست دادم .می تونم مرگ عشق امید زندگی گناه ببخش خوبی و بدی رو بیشتر لمس کنم.من بیشتر شبهای قدر حرص می زدم که دعا کنم.من بیشتر می فهمیدم که از این شبها خوب استفاده کنم که شاید تا سال دیگه منم زیر خاک باشم که کاش اینطوری بشه.چون خیلی دلم برای خواهرم تنگ شده.
دوستان خوبم تو را به حق حرمت این ماه عزیز تورو به حق این شبها و روزهای عزیز قسمتون میدم که بیایید با هم تصمیم بگیریم که دیگه گناه نکنیم.حجابمون را بیشتر حفظ کنیم.نگاهمون رو بیشتر کنترل کنیم.بیشتر مراقب زبونمون باشیم و ...
من همیشه فکر می کردم مرگ مال آدم پیراست.ولی از زمانی که خواهر عزیزم ناگهانی در حالی که داشت به محل کار خود می رفت تصادف کرد دیگه با مرگ کاملا آشنا شدم.دیگه می دونم که مرگ ممکنه هر لحظه سراغ منم بیاد.درسته دلم خیلی برای خواهرم که بهم وابسه بودیم و دوقلو هم بودیم تنگ شده.خدایا شکر شکایتی ندارم ولی این واقعه درس خوبی برای من بود.فهمیدم که شاید تا ماه رمضون یال دیگه فرصتی نداشته باشم.
دوستان نازنینم می دونم شما خیلی پاکید.می دونم همه شما از من گناهکار بهترید.شما را به حق این ماه عزیز به حق امام زمان(عج) به حق حضرت فاطمه(س) و حضرت علی (ع) و ائمه معصومین قسم میدم که در این چند روز باقی مانده ماه مبارک رمضون و مخصوصا در شبهای جمعه برای من و خانواده داغدارم و خواهر عزیز و مهربون و مومنم دعا کنید.
من چشم امید به دعای شما خوبان دارم.ان شاءالله هر چه از خداوند بخواهید در این ماه مبارک به شما عطا فرماید.